خاطرات 25 تا 28 تیر
هر نفسم با نفسم سارا کوچولو 25/04/94 پنجشنبه ----- بیست و ششمین ماه تولدت مبارک امروز صبح بعد از سرکار اومدم خونه و وسایلم برداشتم رفتم خونه مامان جون. اخه شب افطاری بود خونشون. خلاصه بعد از کلی جنبیدن مراسم افطاری شروع شد و یکی یکی اومدن و تو با اومدن ستایش کلی ذوق کردی . دیگه هی از پنجره اتاق به روی حیاط میومدین. شما هم از ستایش و شایان تقلید میکردی و بالا و پایین میرفتی. تازه کلی زولبیا و بامیه خوردی . راستی کلی کلاس اموزش رقص هم داشتیم . مسخره بازی و خنده بازی هم دراوردیم. شب هم برگشتیم خونه. و شما طبق معمول دیر خوابیدی. 26/04/94 جمعه امروز ا...
نویسنده :
مامانی
12:37